تنهاترینم وقتی نیستی

تقدیم به مهربان همسرم سعید

تنهاترینم وقتی نیستی

تقدیم به مهربان همسرم سعید

نازنین دلبرم

گاه گاهی که هوای حوصله ام ابریست و دلم پر از شوق گریستن، یاد مهربانی ات بغض نشکسته 

 ام را را دلداری می دهد، من از تو می گویم و می نویسم وپر می شوم از عشق تو می آیی و  

می نشینی و می بری همه غصه های دلم را. با دیدن تو غم از دلم دور میشه .

با دیدن تو خوشبخت ترین دختر دنیام تو رو دوست دارم به خاطر خودت نه به خاطر چیز دیگه ای ...

                            بمان برای همیشه برای دل من نازنینم سعید جونم

عاشقانه دوستت دارم . . .

                پر عشق و صفاست همسر من                   سـلـطان وفاسـت همسـر من

                ما را چه به گنـج شاه و شاهان                  خود کوه طلاست همسر من

اینبار میخواهم تنها از تو بگویم ، تنها از تو بخوانم و تنها برای تو...

نمیدانم بیش از این احساسی که تمام وجودم را در حصار خود گرفته باز هم میتوان درگیرعشق شد؟ با وجود اینکه میدانم از آن من هستی باز هم همچون تشنه ای جویای آب تورا میطلبم. ناخوداگاه چشمانم هرکجا به سوی تو میچرخد ، کلام شیرینت هر بار تمام وجودم را میلرزاند و دستانم به سوی تو روانه میگردد. به خداوند  قسم هر بار که اسم تورا در ذهن خود میگویم از خدایم شرمنده میشوم که با وجود این همه نا سپاسی و گناه هدیه ای از بهشت خود را نصیبم کرد.

چه بگویم؟  چه بگویم که هر روز هم اگر تمام ذرات وجودم شکر این نعمت را بجای آورد باز هم ناسپاسی کردم.

اصلا برای که بگویم ؟ برای که بگویم که آزاد و رهایم و اسیرعشق و عاشق صیاد!

همسرم ... قسم به کلام مقدسی که گفت ( برای هرکس از جنس خودش جفتی آفریدیم برای آرامشتان) با تمام مشکلات و سختی هایی که به لطف تنها یاورمان خدا پشت سر گذاشتیم و میگذاریم.... پیش از اینکه به دنیایم وارد شوی...

هـرگـز بـهـشـت را اینگونه زیبا ندیده ام 

 

همیشه تنهایی !

من با این همه دوری و دلتنگی چه کنم؟ چرا هر وقت بهت احتیاج دارم نیستی  چرا من همیشه تنهام؟ مگه نگفتی هیچ وقت تنهام نمی ذاری و همیشه کنارم هستی مگه تو قول ندادی زندگی واسم میسازی که همه حسرتشو بخورن؟این بود اون زندگی؟این که من همیشه تنها باشم و تو هم همیشه تنها؟اصلا تو به این می گی زندگی؟ 

من این زندگی رو دوست ندارم که همیشه حسرت تورو داشتن تو دلم باشه آخه به اینم میگن زندگی؟سعید به جون خودت که یگانه ای واسم عشقانه دوست دارم اما از این وضعیت خسته شدم تو هم که هیچ وقت واسه من وقت نداری فقط به زبون میگی دوسم داری و دلت واسم تنگ شده اما عملت . . .  

چرا وقت نداری؟؟

سلام گل نازم 

می دونم خیلی وقته که واست نامه ننوشتم اما میدونی که داغ دلم تازه می شه وقتی می بینم که حرفام رو باید اینجا بگم وقتی تو پیشم نیستی  

وقتی دلم میگره دوست دارم باهات حرف بزنم اما تو وقت حرف با منو نداری اینجور وقتا من چی کار کنم؟ با کی حرف بزنم؟ اصلا به جز تو کیو دارم که بخوام  باهاش حرف بزنم؟ آخه نامرد تو که همه دنیای منی منم که میمیرم واست پس چرا اینقدر اذیتم می کنی؟ چرا نمی خوای با من حرف بزنی؟ 

سعید جونم از صمیم قلب دوست دارم   

کاش تو هم یه کم به فکر من باشی